ژان ماری استروب و دنیل اوییه

می‌توان سینمایی متصور بود که چیزی نمی فروشد؛ اما خود را کنار نمی‌کشد. برعکس، به مبارزه بر می‌خیزد، نه چیزی را تقلید می‌کند و نه خود را به نمایش می‌گذارد، نه چانه می‌زند و نه سرکوب می‌کند. بیننده سرانجام در فاصله‌ای مناسب قرار می‌گیرد. نه اسیرِ مجاورتی برپایه همدستی و تبانی است ، نه زیر سلطه‌ی هنری که خود را غیرقابل‌دسترس می‌خواند خرد می‌شود.

این فقط یک رؤیاست. اینجا و اکنون، در آلمان، ایتالیا، فرانسه یا آمریکا، تماشاگر آزاد و هشیار کیست؟ مطمئنا تماشاگر بورژوا نیست. بورژوازی‌ که هم اکنون قادر نیست گذشته‌ی فرهنگی خود و بخش‌هایی از آن که انقلابی بوده یا هست را بپذیرد، حتی از پذیرفتن فرهنگ پیش‌رو و فکر کردن به آن بدون ترس نیز عاجز است؛ چرا که فرهنگی که در راه است کفن خود اوست.

Read the full text here.

Isn't cinema also made of what we have hallucinated ?