در درسهای تاریخ، مسئله تا حدودی پیچیدهتر میشود. دو زمانیِ پیش همچنان وجود دارد: مردی جوان با کت و شلواری امروزی به دیدار شخصیتهایی از دل تاریخ میرود تا از آنها دربارۀ ژولیوس سزار پرسوجو کند. این بار در کارزار سیاست یک قدم جلوتر میرویم. اولین و آخرین طرفِ گفتگوی مرد یک بانکدار است، اما تفاوت قابل توجهی بین دو مکالمه و نتیجۀ آنها وجود دارد. در ابتدای فیلم، او یادآور یک لیبرال امروزی است که به راستیِ سیستم و قولهای سیاستمداران کاریزماتیک باور دارد و سزار را در هیبت یک دموکرات میبیند. در انتها و پس از دومین مصاحبۀ خود با بانکدار، تصویری دیگر از سزار برایش مشخص میشود: «اعتمادم بهش جواب داد: بانک کوچکمان دیگر کوچک نبود.» سزار با به بردگی گرفتن معدنچیانِ کوهنشین، بانکدار و رفقایش را ثروتمند کرده است. گیلبرتو پرز میگوید درسهای تاریخ اساسا فیلمی است دربارۀ هوشیاری سیاسی. مرد جوانی که در ابتدای فیلم وهم لیبرال-دموکراسی داشت، در پایان درس تاریخش را میآموزد: که این دموکراسی استوار بر بردهداری بنا شده است؛ که سزار، مثل باقی سیاستمداران، تنها عروسکِ سرمایهداران بوده: عروسک دیگری در دست استاد عروسکگردانِ سرمایه.
Read the full text here.